خشونت علیه زنان چیست؟
خشونت علیه زنان یکی از شایع ترین موارد نقض حقوق بشر است. این اتفاق ریشه درعدم تعادل قدرت بین جنسیتها دارد. این تهدیدی است برای سلامت زنان - و همچنین فرزندان آنها - و مشارکت آنها در جامعه و همچنین فرصت های زندگی آنها را محدود می کند. خشونت علیه زنان و دختران در سرتاسر جهان گسترده است و در همه طبقات اجتماعی چه مرفه و چه غیر مرفه دیده می شود.
سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را این گونه تعریف می کند: هر گونه عمل خشونت آمیز مبتنی بر جنسیت که منجر به آسیب جسمی، جنسی یا روانی به زنان میشود. برای مثال، میتوان به تهدید به چنین اعمالی، اجبار یا سلب آزادی زنان، چه در زندگی عمومی و چه در زندگی خصوصی اشاره کرد.
انواع خشونت علیه زنان
این خشونت به طرق مختلف ظاهر می شود: جنسی، جسمی، روانی، اجتماعی و مالی. خشونت جنسی یکی از اشکال خشونت مبتنی بر جنسیت و بیان تبعیض است. با این حال، زنان نه تنها به شیوهای جنسیتی مورد تبعیض قرار میگیرند، بلکه اغلب در معرض انواع تبعیض دیگری مانند نژادپرستی، هراس همجنسگرایی و مورد نادیده قرار گرفتن تواناییشان قرار میگیرند.
خشونت جنسی علیه زنان
خشونت جنسی نیز، جز خشونتهای رایج علیه زنان به حساب میآید. خشونت جنسی هر گونه عمل جنسی یا تلاش برای به دست آوردن یک عمل جنسی است که علیه تمایلات جنسی یک فرد (عموما زنان) با استفاده از اجباردر هر شرایطی انجام شود. این خشونت همان تجاوز جنسی است که به عنوان یک اجبار فیزیکی شناخته میشود. به عبارتی ساده تر، خشونت جنسی به اعمال جنسی بر خلاف میل شخص دیگر اشاره دارد. این یک جنایت علیه حق قانونی محافظت شده برای تعیین سرنوشت جنسی است. خشونت جنسی یکی از انواع خشونت مبتنی بر جنسیت است. دامنه آن از آزار و اذیت کلامی تا لمس ناخواسته تا تجاوز را شامل می شود. سایر اشکال خشونت مبتنی بر جنسیت عبارتند از ازدواج اجباری، به اصطلاح «خشونت خانگی» و ختنه زنان که در بعضی از جوامع رایج است.
در چه شرایطی خشونت جنسی رخ میدهد؟
خشونت جنسی نقض جدی حقوق بشر است. در شرایط بحران و جنگ معمولاً به عنوان ابزار قدرت استفاده می شود و استفاده از آن در زمان صلح نیز ادامه دارد. از دوران باستان و پیش از آن، تجاوز جنسی به زنان پس از فتح یک شهر یا روستا رایج بوده است. این بیانی از ساختارهای مردسالارانه است و در سراسر جهان در همه فرهنگ ها، ادیان و جوامع گسترده است. خشونت جنسی را می توان در همه محیط های اجتماعی و اقتصادی یافت. هم اکنون نیز، در بسیاری از ساختارهای دیوان سالاری خشونت جنسی علیه زنان به دلایل مختلف وجود دارد. این حالت نشاندهنده این موضوع است که شرایط خاص و آرمانی برای در امان ماندن از آزار جنسی علیه زنان وجود ندارد و یا به ندرت یافت میشود.
دلایل خشونت علیه زنان
بسیاری از تصورات نادرست در مورد علل خشونت علیه زنان وجود دارد که فقط رفتار نادرست مردان را توجیح میکنند. این تصورات نادرست عبارتاند از:
- مردان نمی توانند خشم یا میل جنسی خود را کنترل کنند.
- الکل باعث خشونت مردان می شود.
- زنان اگر بخواهند می توانند از همسران خود علیهشان خشونت اعمال میکنند، جدا شوند.
در بسیاری از مواقع، مردان نیز ممکن است خشونتی را از سوی همسر، اعضای خانواده و دوستان خود تجربه کنند. هرچند در کل جهان این خشونت علیه زنان است که اتفاق رایجتری میباشد.
تحقیقات نشان داده است که عوامل مهم خشونت علیه زنان عبارتند از:
- توزیع نابرابر قدرت و منابع بین مردان و زنان
- پایبندی به نقشها و هویتهای جنسیتی کاملاً مشخص، یعنی تلاش برای جداسازی مردانگی و زنانگی در تمام شرایط
یک سری نگرشهایی وجود دارند که این نوع خشونت علیه زنان را تائید یا قبول میکنند. VicHealth پنج دسته کلیدی از نگرش های حمایتی خشونت را که در نتیجه تحقیقات بدست آمدهاند، خلاصه کرده است. اینها نگرشها عبارتاند از:
توجیه خشونت علیه زنان، بر اساس این تصور که استفاده از خشونت توسط مرد علیه زن مشروع است.
خشونت را با نسبت دادن آن به عوامل بیرونی (مانند استرس) توجیه میکنند یا ادعا دارند که مردان نمی توانند به طور کامل مسئول رفتار خشونت آمیز شناخته شوند (مثلاً به دلیل عصبانیت یا تمایلات جنسی).
بی اهمیت جلوه دادن تأثیر خشونت، بر اساس این دیدگاه که تأثیرات خشونت جدی نیست یا حداقل به اندازه کافی جدی نیست.
تعریف دیگری از خشونت را بیان میکنند، که مثلا آیا این رفتار از سوی مرد واقعا خشونت محسوب میشود. از این طریق به طوری منطقیتر میتوانند خشونت را توجیح کنند.
تقصیر خشونت را از مجرم به قربانی منتقل کرده یا زنان را حداقل تا حدی مسئول قربانی شدن محسوب میکنند. برای مثال، زن میتوانست با رفتاری بهتر از این خشونت جلوگیری کند.
تاثیر خشونت علیه بانوان بر سلامت
این رفتارهای نامناسب از یک طرفی میتوانند تاثیرات مخرب جسمی و روانی را بر قربانی داشته و از طرفی دیگر، منجر به عواقب کشنده ای مانند قتل یا خودکشی شوند. حاملگی های ناخواسته، سقط جنین های القایی، مشکلات زنان و زایمان و عفونت های مقاربتی از جمله HIV از عواقب دیگر این نوع رفتارها محسوب میشوند. مطالعه WHO در سال 2013 در مورد شرایط بهداشتی مرتبط با خشونت علیه زنان نشان داد که زنانی که مورد آزار جسمی یا جنسی قرار گرفتهاند در مقایسه با زنانی که خشونت از سوی شریک جنسی را تجربه نکردهاند، 1.5 برابر بیشتر در معرض ابتلا به عفونت مقاربتی و در برخی موارد HIV هستند. . همچنین احتمال سقط جنین در آنها دو برابر بیشتر است.
خشونت شریک جنسی در مراحل بارداری علیه زن، احتمال سقط جنین، مردهزایی، زایمان زودرس و نوزادان کم وزن را افزایش میدهد. همان مطالعه سال 2013 نشان داد که زنانی که خشونت شریک جنسی خود را تجربه کردند، 16 درصد بیشتر در معرض سقط جنین هستند و 41 درصد بیشتر احتمال دارد که زایمان زودرس داشته باشند.
این اشکال خشونت می تواند منجر به افسردگی، استرس پس از سانحه و سایر اختلالات اضطرابی، مشکلات خواب، اختلالات خوردن و اقدام به خودکشی شود. تجزیه و تحلیل در سال 2013 نشان داد که زنانی که از شریک زندگی خود خشونت را تجربه کردهاند تقریباً دو برابر بیشتر در معرض افسردگی و مشکل مصرف الکل هستند.
اثرات آن بر سلامت جسمی می تواند شامل سردرد، بدن درد (کمر درد، درد شکم، درد مزمن لگن) اختلالات گوارشی، تحرک محدود و سلامت کلی ضعیف باشد.
خشونت جنسی، به ویژه در دوران کودکی، می تواند منجر به افزایش سیگار کشیدن، مصرف مواد و رفتارهای جنسی پرخطر شود. همچنین تجربه خشونت جنسی در کودکی با ارتکاب خشونت (توسط مردان) و قربانی خشونت (برای زنان) در بزرگسالی همراه است.
تاثیر بر کودکان
تاثیر خشونت خانگی بر کودکان نیز بسیار زیاد است! کودکانی که در خانوادههایی بزرگ میشوند که در آن خشونت وجود دارد ممکن است از طیف وسیعی از اختلالات رفتاری و عاطفی رنج ببرند. این کودکان احتمالا در آینده مرتکب خشونت شده یا قربانی آن میشوند. این نوع خشونتها در آینده زندگی کودک اثرات سخت روانی میگذارند که باعث عقدههای روانی و عدم موفقیت در حرفهشان میشود. این را نیز باید در نظر داشته باشیم که کودکان نسبت به بزرگسالان در بیان احساسات خود و اتفاقاتی که بر آنان گذشته ضعیفتر هستند.
هزینه های اجتماعی و اقتصادی خشونت علیه زنان
هزینه های اجتماعی و اقتصادی خشونت از سوی شریک زندگی بسیار زیاد است و تأثیرات به سزایی در سراسر جامعه دارد. زنان پس از این تجارب از انزوا، ناتوانی در کار، از دست دادن دستمزد، عدم مشارکت در فعالیت های منظم و توانایی محدود در مراقبت از خود و فرزندان خود رنج خواهند برد. عدم تمرکز بر رشد و تربیت کودک شاید مهمترین هزینهای باشد که رو دست جامعه گذاشته خواهد شد و اگر به درستی برای بهبود این وضع اقدام نشود، سرنوشت آن جامعه را تغییر خواهد داد.
پیشگیری و واکنش درست نسبت به خشونت
شواهد بسیاری وجود دارند که ثابت میکنند کارهای زیادی برای جلوگیری از خشونت زنان صورت میگیرد. در سال 2019، سازمان جهانی بهداشت و سازمان ملل بخش زنان، با حمایت 12 سازمان ملل متحد و آژانس دوجانبه، RESPECT women را ایجاد کردند که چارچوبی برای جلوگیری از خشونت علیه زنان را ایجاد میکند.
هر حرف RESPECT مخفف یکی از هفت استراتژی است: تقویت مهارت های رابطه. توانمندسازی زنان؛ خدمات تضمین شده؛ کاهش فقر؛ ایجاد محیط های توانمندسازی (مدارس، مکان های کاری، فضاهای عمومی)؛ پیشگیری از سوء استفاده از کودکان و نوجوانان؛ و تغییر نگرش، باورها و هنجارها.
برای هر یک از این هفت استراتژی، طیف وسیعی از اقداماتی برای تنظیمات منابع کم و زیاد با درجات متفاوتی اثربخشی وجود دارد. نمونههایی از اقدامات امیدوارکننده شامل حمایت روانی-اجتماعی و مداخلات روانشناختی برای بازماندگان خشونت شریک زندگی است. برنامه های ترکیبی توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی؛ نقل و انتقالات نقدی؛ کار با زوج ها برای بهبود مهارت های ارتباطی؛ اقدامات موثر جامعه برای تغییر هنجارهای نابرابر جنسیتی؛ برنامه های آموزشی در مدارس که ایمنی را در آنجا افزایش می دهد و کلیشه های جنسیتی را به چالش می کشد و همچنین روابط مبتنی بر برابری و رضایت را ترویج می کند.
RESPECT همچنین تأکید می کند که اقدامات موفق آنهایی هستند که ایمنی زنان را در اولویت قرار می دهند. عناصر اصلی آن شامل به چالش کشیدن نابرابریهای جنسیتی است.
نقش سلامت جامعه در کنترل خشونت
در حالی که پیشگیری و پاسخ به خشونت علیه زنان نیازمند رویکردی چند بخشی است، اما بخش بهداشت نقش مهمی را ایفا می کند. بخش سلامت می تواند خشونت علیه زنان را با هرنوع آن غیر قبول بداند و با تلقی کردن این خشونتها به عنوان یک مشکل بهداشت عمومی آن را محکوم کند.خدمات جامع، ایجاد حساسیت و آموزش را در سراسر جوامع بین الملل گسترش دهد.از تکرار خشونت با شناسایی زودهنگام زنان و کودکانی که خشونت را تجربه می کنند، جلوگیری کند و حمایت مناسب را به عمل آورد.هنجارهای جنسیتی برابری طلبانه را به عنوان بخشی از مهارت های زندگی ترویج کند و در برنامه های درسی آموزش جنسی این دانش و آگاهی را بگنجانند.نظرسنجیهای مبتنی بر جمعیت را انجام دهد و خشونت علیه زنان در بررسیهای جمعیتی و بهداشتی بگنجاند.
کارهایی که مردان میتوانند انجام دهند
قبول کنید که مردی که پرخاشگری میکند، مسئولیت خشونت را برعهده دارد.
اگر در جایی شاهد خشونت خانگی بودید با مراکز مربوطه تماس بگیرید و با خود نگویید که این به موضوع به شما ربطی ندارد و موضوع شخصی یا خانوادگی است.
از زنان دیگر دربارهی تاثیر خشونت بر زندگیشان پرس و جو کنید؛ خوب به حرفهایشان گوش دهید و اطلاعات لازم را کسب کنید.
به این موضوع توجه داشته باشید که چگونه نگرشهایتان و طرز صحبتتان، در مسائل مربوط خشونت علیه زنان سهم دارند.
با مردانی که حرفهای جنسیت زده میزنند و دربارهی زنان جکهای نامناسب میگویند، برخورد کنید.
وقتی میبینید که مردان دیگر در حال خشونت علیه زنان هستند، تنها یک مشاهدهگر یا رهگذر ساکت نباشید.
کلام آخر در رابطه با خشونت علیه زنان
به طور کلی، خشونت علیه زنان یک مسئله جهانی است که در هر سطح اجتماعی و اقتصادی رخ میدهد. نکته مهم این است که چه به عنوان مرد یا به عنوان زن دانش و اطلاعات کافی را بدست آوریم تا بتوانیم از این وضعیت جلوگیری کرده یا با آن مقابله کنیم. اگر درگیر خشونت خانگی هستید و میخواهید شرایط زندگی خود را تغییر دهید میتوانید از مشاورین آنلایف کمک بگیرید. صد البته که وبینارهای دورهای ما مانند خشونت علیه زنان نیز میتوانند به شما در راه بهبود شرایط زندگی کمک کنند.