آیا تمایل دارید همیشه منطقی باشید؟ آیا به ندرت احساسات خود را ابراز می کنید؟ ممکن است گمان کنید که زندگی "جدی" است و به جای پرداختن به احساسات، چیزهای مهمتری دارید که باید از آنها مراقبت کنید. مطمئنا، سعی میکنید که از احساسات ناخوشایند اجتناب کنید، اما گاهی در این میان، حس عشق و محبت را نیز از دست می دهید. زیرا بهطور کلی و در ناخودآگاه، شما دارید از تمام احساسات اجتناب میکنید و احتمالا به تجربیاتی که اکثر مردم دارند، دست نخواهید یافت. گاهی نیز از نظر عاطفی بیحس هستید یا در طرحواره درمانی، دچار مسئلهای هستید که طرحواره بازداری هیجانی نامیده میشود.
طرحواره بازدازی هیجانی چیست؟
قبلا راجع به طرحواره شکست یا طرحواره ایثار صحبت کردهایم! با این حال، وقتی طرحواره بازداری هیجانی دارید، برای بیان احساسات واقعی خود دچار مشکل هستید. این طرحواره معمولاً در دوران کودکی ایجاد میشود، زمانی که کودک سعی میکند برای اینکه تنبیه یا توبیخ نشود از بیان احساساتی که در خانوادهاش قابل تحمل نیست، دوری کند. گاهی اوقات این مسئله، به دلیل تربیت بیش از حد محافظتی و سختگیرانه رخ داده که انگیزه و تمایل به بازی کردن در کودک را نیز کاهش میدهد.
به عبارتی دیگر، فردی که طرحواره بازداری عاطفی دارد در موقعیت هایی که بیان آن ها مفیدتر است احساسات خود را مهار میکند، احساساتی مانند خشم، شادی، محبت و آسیب پذیری سرکوب می شوند. این طرحواره مبتنی بر تلاش برای عملی عقلانی و غیرشخصی است و به این موضوع توجه ندارد که درون فرد چه میگذرد. شخصی با این طرحواره از احساس یا ابراز احساسات خاص خجالت میکشد و از مورد تائید واقع نشدن میترسد. برای همین دچار وسواسی میشود که مانند سدی جلوی ابراز احساساتش را میگیرد. اگر برایتان دشوار است که به مردم بگویید چه احساسی دارید یا خودتان را به اصطلاح بیروح می بینید، ممکن است یادگیری در مورد این طرح واره برایتان مفید باشد.
براساس تعریف روانشناس برجسته، جفری یانگ، طرحواره بازداریهای هیجانی، کنترل بیش از حد از فعالیت، احساس یا روابط توسط خود شخص است که معمولاً برای جلوگیری از عدم تایید توسط دیگران، احساس شرم یا از دست دادن تسلط بر تکانه های خود، صورت میگیرد.
رایج ترین زمینه های بازداری
بیشتر افراد عصبی ذاتاً موجوداتی احساسی هستند، به این معنی که احساسات به طور طبیعی در واکنش به نیازها، روابط و رویدادها از خود بدن آنها سرچشمه می گیرد. اما در سنین پایین، شاید مجبور شده باشید خود را با موقعیتی تطبیق دهید که در آن بیان آزادانه احساسات نادیده گرفته شده یا مجازات می شد. همچنین احتمال این نکته وجود دارد که در خانوادهتان افرادی بودهاند که از نظر عاطفی خود را مهار کرده و الگوی شما شدند.
کودک در ابتدای زندگی خود یاد میگیرد که احساسات واقعی خود را در حالت خودآگاه ابراز کند یا آن را در گوشهای از وجود خود نگه دارد و هنگامی که تنها است آن را از خود بیرون کند. چند ویژگی مهم این طرحواره عبارتاند از:
(الف) مهار خشم و پرخاشگری. (ب) مهار انگیزههای مثبت (مانند شادی، محبت، هیجانات جنسی، تمایل به بازی کردن). ج) مشکل در بیان آزادانه ضعف و آسیبپذیری درباره احساسات، نیازها و غیره. (د) تأکید بیش از حد بر عقلانیت و در عین حال بی توجهی به احساسات.
افراد دارای این طرحواره چه احساسی دارند؟
مشکل این است که فرد دارای این طرحواره هنوز طیف کاملی از احساسات را دارد، حتی اگر طرحواره بازداری هیجانی مانع از ابراز آن احساسات شود. این بدان معناست که فرد تمام احساساتی که دیگران دارند را دارد ولی آنها سرکوب شدهاند. زمانی که فرد نمی تواند با احساس خود ارتباط برقرار کند، احتمالا در زندگی حس امنیت دارد، اما آن زندگی برایش کسل کننده و بی معنی است. این ویژگی می تواند منجر به مشکلاتی در روابط عاطفیاش با پارتنر یا همسرش شود که خواهان ارتباطات عاطفی از سمت وی هستند اما با رفتارهای منطقی و ظاهر بیروحش مواجه میشوند.
یک درمانگر روایت میکند که اغلب، این طرحواره را در درمان می بیند و معمولا سعی می کند، افکار و احساسات مراجعین را به هم متصل کند و اما اکثر مراجعین، از فکر منطقی برای پاسخ به سؤالاتش استفاده میکنند و از بیان احساسات واقعیشان اجتناب میکنند. این مراجعین فقط احساسات محدودی را در لحن، بدن و حالت چهره از خود نشان می دهند. اغلب آنها با طرحواره بازداری هیجانی احساسات خود را تا آنجایی کاهش داده و سرکوب کردهاند که به درمانگر خود می گویند که احساس نمی کنند، بلکه فقط فکر می کنند.
منشاء این طرحواره از کجاست؟
افراد مبتلا به طرحوارههای بازداری هیجانی اغلب در خانوادههایی بزرگ میشوند که در آن ابراز احساسات مورد انتقاد، تمسخر یا تنبیه قرار میگیرد. اغلب کل خانواده، بسته به نوع فرهنگ و شرایط زندگی، الگوی مشابهی را برای پنهان نگه داشتن احساسات در همه زمان ها اتخاذ می کند. در این نوع محیط، پنهان کردن احساسات تبدیل به یک عمل برای محافظت از خود می شود. همانطور که کودک رشد میکند، شکستن این عادت برایش بسیار سخت است، به طوری که احتمال دارد فردی که این گونه بزرگ شده است، حتی در شرایطی که بیان احساسات کاملا ایمن و بیخطر باشد، باز هم از این کار اجتناب کند.
اگر این شرایط را دارید، با کمی تمرین، می توانید به احساسات خود در پشت این بازداری دسترسی پیدا کنید. اما به خاطر داشته باشید که دلایل دیگری نیز برای بی حسی عاطفی وجود دارد. ممکن است لازم باشد تحقیقات بیشتری انجام دهید تا مطمئن شوید که این نشانه یک مشکل جدی سلامت روان مانند اختلال استرس پس از سانحه، اختلال دوقطبی، مسخ شخصیت، سوء مصرف مواد، یا بخشی از سایر علائم اضطراب نیست. اگر شک دارید، با یک متخصص بهداشت روان مشورت کنید.
اما به طور خلاصه منشاء این طرحواره عبارت است از:
بزرگ شدن در یک محیط خانوادگی که در آن نشان دادن احساسات اغلب منجر به تنبیه، صدمه دیدن، تمسخر، استثمار یا نادیده گرفته شدن می شد.
داشتن والدین یا خانواده هایی که از هم جدا بودند.
بزرگ شدن با والدینی که مشکلات اعتیاد به مواد یا الکل داشتند.
بزرگ شدن و زندگی در ساختاری خشن و غیرانسانی از نظر اجتماعی
تاثیر آن در بزرگسالی
در بزرگسالی، نشانه های دیگری از طرحواره بازداری هیجانی در انسان رخ میدهند که عبارتند از:
مشکل در تشخیص احساسات خود
مشکل داشتن در بینش نسبت به احساسات خود
داشتن روابط سطحی حتی با آدمهای مهم زندگی
احساس افسردگی یا بیحسی.
حس پوچی و نشان ندادن احساسات خود به دیگران
احساس بی تفاوتی نسبت به خیلی چیزها در زندگی.
نشانههای طرحواره بازداری هیجانی
این طرحواره یک سری نشانههای برجستهای دارند که در ادامه آنها را نام میبریم. فردی که دارای این طرحواره است، اغلب:
احساسی یکسان، جدی یا خالی دارد.
فکر میکند برای احساسی بودن زاده نشده است.
از موقعیت هایی که دیگران در آن احساساتشان را ابراز می کنند فراری است.
عزیزان خود را از طریق بیاحساس بودن (مانند ربات) ناامید میکند.
عواطف یا احساساتش را پنهان میکند و آنها را نمایان نمیکند مگر اینکه در جای امنی دور از دیگران باشد.
احساساتش را غیر شخصی و غیرمستقیم بروز میدهد. برای مثال، از طریق تماشای تلویزیون، کنسرت.
اگر اکثر این نشانهها را دارید، بهتر است به فکر درمان آن باشید.
غلبه بر طرحواره بازداری هیجانی
اولین قدم مهم این است که مانند هر طرحواره یا محدودیت شخصی دیگری، بتوانید هر مشکلی را فقط به عنوان یک مشکل ببینید. فردی که عادت دارد احساسات خود را مهار کند، ممکن است ارزش بیان مناسب آنها را نداند و احتملا فقط به عواقب این نوع بیان فکر میکند. به عنوان مثال، فرض کنید قرار بود با دوستتان به یک مراسمی بروید ولی او به آن مراسم نیامد و این کار او، شما را عصبانی کرد. حالا اگر به وی بگویید که از دستش ناراحت هستید، چه اتفاقی میافتد؟ آیا دوستتان از معاشرت با شما دست می کشد یا با بیان مناسب احساستان، سوتفاهمها از بین میرود؟ گفتن «دوستت دارم» به یکی از اعضای خانواده چه پیامدهایی دارد؟ آیا اگر در یک رستوران شلوغ با صدای بلند بخندید ممکن است باعث دردسر شود؟
حداقل از یک جهت، غلبه بر طرحواره بازداری هیجانی دشوارتر از غلبه بر طرحوارههای دیگر است: و آن این است که این بازداری، شما را تشویق میکند که هرچیزی را به صورت منطقی مدیریت کنید. این عمل که فرد تلاش میکند تا احساسات خود را کاملا منطقی ارزیابی کند، وی را از بیان احساسات دور کرده و عمیقتر در افکار منطقی خود فرو میبرد. فردی که در این دام گیر افتاده است، میتواند از تجربیات احساسی گذشته خود درس بگیرد.
بکارگیری تجربیات گذشته
در هر تجربه ای که فرد در آن بیان مناسب احساسات را تمرین کند، می تواند در شکستن عادت بازداری هیجانی بسیار کمککننده باشد. طبیعتا این تجارب، ناراحتکننده و سخت خواهند بود. زیرا فرد سعی میکند در برابر عادتهایی که در او ریشه پیدا کردند، عقب نشینی کند. هرچند، دانستن و پذیرفتن این موضوع از پیش بسیار کمککننده است و همچنین باید دانست که ناراحتکننده بودن این تجارب به معنای انجام کار درست و قرار گیری در مسیر مناسب است.
برخی از نمونههایی که تجربه آن به بیان احساسات کمک میکنند، شامل گروه درمانی میشوند.اگر در آن گروهها شرایطی حکمفرما باشد که از بیان احساسات واقعی فرد حمایت شود، میتواند عنصری بسیار تاثیرگذار باشد. انجام فعالیتهای نقش آفرینی مانند ورزش های تقابلی، کشتی و هنرهای رزمی و آموزش رقص عوامل دیگر بهبودی این مسئله هستند.
صرف زمان بیشتر با افرادی که به راحتی احساسات خود را ابراز می کنند و استفاده از آنها به عنوان الگو و راهنما نیز می تواند تفاوت مثبتی ایجاد کند.
مانند هر نگرانی شخصی دیگری، اگر این طرحواره یا سایر مسائل شخصی، بیش از حد برایتان بزرگ به نظر میرسد که نمیتوانید به تنهایی از پس آن برآیید، میتوانید برای غلبه بر آن از یک درمانگر مناسب بهرهببرید. مطمئنا یافتن یک درمانگر واجد شرایط در موضوع طرحواره درمانی بسیار مهم است.
بهبودی و درمان
قبل از پرداختن به برخی نکات خودمراقبتی، مهم است که این نکته را در نظر بگیرید که احتمالا در آن زمان به دلایل خوب و قانع کنندهای از احساسات اجتناب کرده بودید و اکنون، چشم اندازتان نسبت به احساسات بازتر شده و فرآیند جدیدی را که شامل صبر، تمرین وخودمراقبتی است را در پیش میگیرید.
گذشته خود را در نظر بگیرید. طرحواره ها به عنوان راهی برای انطباق شکل می گیرند. بنابراین این احتمال وجود دارد که شما این طرحواره را به دلایل خوبی در دوران کودکی خود شکل داده باشید. دنبال مجلههایی باشید که درمورد ریشه این مسئله در دوران کودکی به خوبی بحث کرده است.
از روایت سوم شخص استفاده کنید. یک دفترچه خاطرات داشته باشید و مطالب روزانهتان را ثبت کنید. اگر در یادداشت کردن احساسات خود مشکل دارید، سعی کنید روز خود را طوری بنویسید که داستان یک شخصیت دیگر در یک رمانی است. در این داستان چه اتفاقی میافتد؟ یک فرد در این موقعیت احتمالا چه احساسی خواهد داشت؟ این به شما کمک میکند تا کنجکاو شده و از احساس خودتان پرسوجو کنید.
داستان بخوانید. داستان در ذات خود در مورد همدلی با شخصیتها است. برای مثال اثری از چارلز دیکنز یا شکسپیر بخوانید. اما به یاد داشته باشید که آنچه که به شما ارتباط دارد، مفید واقع خواهد شد.
به فیلمها و تلویزیونها توجه کنید. مخصوصا آنهایی انگیزه شخصیتهای اصلیشان ناشی از نیازها و احساساتشان است . این فیلمها را میتوانید به راحتی در اینترنت پیدا کنید.
از چرخ احساسات استفاده کنید. چرخ احساسات نموداری با رنگ ها و نامهایی برای بیان احساسات انسانی است. درست مانند یادگیری زبان برای بوها یا طعم ها، می توانید واژگانی برای توصیف احساسات بسازید. این را نیز می توان به راحتی در اینترنت پیدا کرد.
در مورد مرزها و محدودیتها بیاموزید. برای غلبه بر بازداری هیجانی لازم است مرزها را تعیین کرده و بدانیم که چگونه آسیبپذیر هستیم. بی حسی، یک دیوار است. مرزهای سالم، یک در هستند. مرزهای سالم به شما کمک می کنند که آسیب پذیری را مدیریت کنید و آزادتر احساس امنیت کنید. (تاحدی احساستان را بروز دهید.)
تمرین کنید که احساساتان را با آدمهای مهمتان در میان بگذارید. همانطور که آگاهیتان را نسبت به احساساتتان را افزایش میدهید، می توانید نیازهای خود را با عزیزان خود در میان بگذارید. از چیزهای کوچک شروع کنید و به احساس ضعفتان اعتماد کنید.
با دقت به احساسات خود توجه کرده و از خود مراقبت کنید. هنگامی که از احساسات خود آگاه شدید، مراقبت از آنها نیز به شما بستگی دارد.
کلام آخر درباره طرحواره بازداری هیجانی
در مجموع، طرحواره بازدارای هیجانی مانند بیشتر بخشهای روانشناسی از کودکی نشات میگیرد و تاثیر خود را در بزرگسالی نیز میگذارد. تمرین نکاتی که گفته شد بسیار تاثیرگذار است. اما اگر احساس میکنید بازداری هیجانی در وجودتان بسیار عمیقتر است، بنابراین بهتر است هرچه زودتر به یک متخصص مراجعه کنید. مشاورین ما در مجموعه آنلایف میتوانند به شما در این مسیر کمک کنند. همچنین میتوانید از دورههای موجود در سایت برای آشنایی بیشتر با طرحوارهها استفاده کنید.