برای تعریف حل مسئله باید آن را تواناییای در نظر بگیریم که با کمک آن میتوان مشکلات را به سرعت و با کارآمدی بسیار حل کرد. توانایی حل مسئله یکی از مهمترین مواردی است که کارفرمایان از کارمندان خود انتظار دارند و برای استخدام کارکنان جدید، به دنبال آن هستند.
فردی که بتواند انواع حل مسئله را انجام دهد معمولا بسیار متکی به نفس است. برای داشتن مهارتهای حل مسئله احتیاج دارید بتوانید مسئله اصلی را شناسایی کرده و برای آن راهحل مناسبی به کار ببرید.
برای تعریف حل مسئله باید آن را یک نوع مهارت نرم بدانیم که از طریق آموزش و تمرین به دست میآید. میتوانید با مأنوس کردن خود با مشکلات متداول در حوزه کاریتان و یاد گرفتن از افراد باتجربهتر، توانایی حل مسئله خود را ارتقا دهید. فهمیدن این که حل مسئله چیست کمکتان میکند شغل بهتری پیدا کنید یا در شغل کنونی خود پیشرفت کنید.
حل مسئله چیست و چطور کار میکند؟
در تعریف حل مسئله باید بگوییم که این مهارت با شناسایی مشکل شروع میشود. برای مثال یک معلم برای اینکه بتواند عملکرد دانشآموزانش را در یک آزمون سالانه بهبود بخشد، ابتدا باید مشکلاتشان را شناسایی کند. ممکن است بفهمد که دانشآموزانش میتوانند جملات ساده بسازند اما در نوشتن پاراگراف و تدوین این پاراگرافها در قالب یک نوشته منسجم مشکل دارند.
این معلم برای حل این مشکل باید چه کاری انجام دهد؟ او باید به دانشآموزانش کمک کند تا ابتدا جملات پیچیدهتر بنویسند و بعد با نوشتن این جملات، پاراگرافهای منسجم بسازند.
با داشتن این تواناییها، دانشآموزانِ این معلم میتوانند نوشتهای مطلوب خواسته معلمشان بنویسند و در آزمون سالانه عملکرد بهتری داشته باشند. در واقع این معلم با تعریف مسئله برای خودش و ارائه راهحل، میتواند حل مسئله کند. برای تعریف حل مسئله میتوان آن را به پنج مرحله تقسیم کرد:
1. تحلیل عوامل سهیم در مشکل
برای داشتن توانایی حل مسئله پس از تعریف حل مسئله و یافتن مشکل اصلی، باید اول دریابید که چه مسائلی موجب بروز آن شدهاند. برای این کار باید بتوانید اطلاعات لازم را جمعآوری کنید و مورد سنجش و بررسی قرار دهید. عوامل سهیم در مشکل را شناسایی کرده و مشخص کنید برای حل آن باید به چه مسائلی بپردازید.
برای اینکه بتوانید عوامل سهیم در مشکل را تحلیل کنید، باید چنین مهارتهایی داشته باشید:
- جمعآوری اطلاعات
- تحلیل اطلاعات
- انجام تحقیقات
- تحلیل تاریخی
2. اندیشیدن به راههای تغییر
وقتی مشکل و عوامل سهیم در آن را مشخص کردید و یک قدم دیگر به تعریف حل مسئله نزدیک شدید، به راهحلهای احتمالی فکر کنید. گاهی اوقات همفکری کردن کمککننده است، چرا که نفرات بیشتر، ایدههای بیشتری دارند. برای حل یک مشکل پیچیده فقط یک استراتژی کافی نیست، بلکه باید به چندین راه جایگزین اندیشید تا بتوانید احتمالات بیشتری را پوشش داده و ریسکهای آن را کاهش دهید، احتمالات خطایی که استراتژی اولیهتان ممکن بود آنها را نادیده بگیرد.
برای فکر کردن به این راههای تغییر باید این مهارتها را داشته باشید:
- فکر پذیرا
- تفکر خلاق
- توانایی پیشبینی
- طراحی پروژه
- برنامهریزی پروژه
3. سنجش راهحلها
مرحله سوم در تعریف حل مسئله سنجش راهحلها است. اگر مشکل شما یک مشکل شخصی است پس این مرحله نیز بر عهده خودتان است و بستگی به توانایی حل مسئله شما دارد. اما اگر مشکل شما چیزی در سطح یک شرکت یا یک گروه است، انجام این مرحله بستگی به ساختار تیم شما دارد.
سنجش راهحلهای احتمالی ممکن است وظیفه زیرگروههای تعیینشده، رهبر گروه، یا تصمیمگیرندگان گروه باشد. هرکس که انجام این مرحله را بر عهده دارد باید هزینه احتمالی راهحلها، منابع مورد نیاز و موانع را نیز بسنجد تا بتواند راهحلها را به درستی به کار ببندد.
سنجش راهحلها به این مهارتها احتیاج دارد:
- تحلیل
- تبادل نظر
- کار گروهی
- آزمایش مراحل پیشرفت
- میانجیگری
- اولویتبندی
4. به کار بستن یک برنامه
پس از فهمیدن این که تعریف حل مسئله چیست و انتخاب راهحل برگزیدهتان، وقت آن است که راهحلتان را اجرا کنید. بهتر است برنامهتان ملاکهای مشخصی داشته باشد تا بتوانید به واسطه آن با سرعت و دقت کافی متوجه شوید راهحلتان تا چه حد درست کار میکند.
اجرای برنامه در یک شرکت یا تیم بزرگ در جهت رسیدن به اهداف، شامل این میشود که به اعضای تیم بگویید که باید چه تغییری در نحوه کارشان به وجود بیاورند و یا چه روشهای جدیدی را به کار ببندند.
این کار احتیاج به مهارتهای مختلفی دارد که شامل موارد زیر میشود:
- مدیریت پروژه
- اجرای پروژه
- همکاری
- مدیریت زمان
5. سنجش تاثیرگذاری راهحل
حالا که راهحلتان را اجرا کردهاید، نوبت سنجش آن است. کسانی که توانایی تعریف حل مسئله را دارند، معمولا از نظامهای فکری خاصی استفاده میکنند تا متوجه شوند راهحلشان تا چه حد درست و سریع کار کرده است.
با کمک این سنجش میتوان فهمید که آیا مشکل حل شده است یا باید راهحل، عملکرد و واکنششان را تغییر داد. شاید این مرحله از تعریف حل مسئله مهمترین مرحله آن باشد. در واقع تمام انواع حل مسئله بدون سنجیدن آن بیفایده خواهد بود.
سنجش راهحل کمکتان میکند تا در آینده مشکلات مشابه را به روشهایی مشابه برطرف کنید یا اگر راهحل اشتباهی را انتخاب کرده بودید، از آن درس بگیرید و دیگر تکرارش نکنید.
سنجش تاثیرگذاری راهحل احتیاج به این مهارتها دارد:
- توانایی برقراری ارتباط
- تحلیل اطلاعات
- نظرسنجی
- گرفتن بازخورد
- توانایی به انجام رساندن کارها
- عیبیابی و عیبزدایی
برای تعریف حل مسئله میتوانیم انواع حل مسئله را نیز مشخص کنیم. توانایی حل مسئله شما ممکن است با دیگران تفاوت داشته باشد. باید متوجه شوید تواناییتان از چه نوعی است تا بتوانید آن را پیشرفت دهید.
انواع حل مسئله
در تعریف حل مسئله میتوان گفت که انواع متفاوتی از آن وجود دارد. میتوانیم چندین نوع پاسخ مختلف به سوال «حل مسئله چیست» بدهیم. اما به طور کلی چهار سبک حل مسئله اصلی وجود دارد که باقی انواع حل مسئله جزو زیرمجموعه آنها محسوب میشوند:
تفکر اجتماعیمحور
تفکر اجتماعیمحور نوعی از حل مسئله است که در آن سعی میکنید بهترین راهحل را برای تمام افراد درگیر در مشکل پیدا کنید. در این نوع از تفکر، فرد در وهله اول روی احساسات و ارزشهای افراد تمرکز میکند. شما در این نوع از انواع حل مسئله بهجای استفاده از راهحلهای جدید، روی راههایی حساب میکنید که پیش از این برایتان جواب داده و موثر بودهاند.
سعی میکنید خودتان را جای دیگری بگذارید تا بتوانید با او احساس همدلی کنید. کسی که در تعریف حل مسئله خود را با این نوع از تفکر همسو میداند، معمولا سطح بالایی از روابط بینفردی را داراست.
تفکر منطقی
سبک تفکر منطقی در تعریف حل مسئله به معنی بررسی مشکل و تاثیرات محیط بر آن است. در این نوع از تفکر، اول مشکل را شناسایی میکنید، سپس راهحلهای مختلفی برای آن میاندیشید و برنامهای برای حل آن بر اساس اطلاعات به دست آمده تدوین میکنید. تمام نقاط ضعف و قوت راهحلها را میسنجید و بهترین راه را انتخاب میکنید. در واقع شما منطقیترین راهحل را انتخاب میکنید. با این که تفکر منطقی به نظر بهترین گزینه بین انواع حل مسئله میآید، اما مسائل مختلف نیاز به طرز تفکر مناسب خود را دارند.
تفکر شهودی
اگر برای پاسخ به پرسش «حل مسئله چیست» به احساسات و شهود خود رجوع میکنید، احتمالا از تفکر شهودی استفاده میکنید. شما معمولا برای حل کردن مشکلات خود از هشدارهای درونی خودتان استفاده کرده و زمان زیادی را صرف جمعآوری اطلاعات مختلف نمیکنید.
این نوع از حل مسئله، مناسب انواعی از مشکلات است که اطلاعات زیادی در موردشان وجود ندارد. شهود ما در واقع واکنش ناخودآگاه ماست که بر اساس تجربیات گذشته به دست آمده است و اتکا به آن در بعضی از موارد میتواند بسیار راهگشا باشد.
تفکر کاربردی
تفکر کاربردی بین انواع حل مسئله عملگراترینِ آنهاست. شما در این نوع از حل مسئله اطلاعاتی را که کاملا روشن و واضحاند به کار میگیرید، چرا که صرفا میخواهید موقعیت را به صورت کلی بشناسید. واقعیات کاربردی اطرافتان را در نظر میگیرید و بر اساس آنها به مشکلتان میپردازید. ممکن است بسیاری از موضوعات تکراری را نادیده بگیرید و فقط به مسائلی بپردازید که مستقیما با مشکلتان ارتباط دارند.
این پرسش که «حل مسئله چیست» ممکن است پاسخهای متنوعی داشته باشد. در واقع تعریف حل مسئله بسیار آسان است؛ قسمت سخت ماجرا انجام و به عمل درآوردن آن است. اگر میخواهید توانایی حل مسئله خود را پیشرفت دهید، سعی کنید مشکلتان را شناسایی کنید و بهترین نوع از انواع حل مسئله را، متناسب با مشکلتان انتخاب کنید. باقی کار، به خودتان بستگی دارد!