ما انسانها همواره به دنبال جوابی برای مشکلات خود نیستیم، گاهی فقط نیاز داریم کسی ما را بفهمد و حس کند چه شرایطی داریم، که این خود از همه چیز مهمتر است. مهارت همدلی زیربنای هر خصلتی است که در جامعه نیاز است، مانند عشق، اعتماد، دوستی، همکاری و کار داوطلبانه. البته بعضی مواقع نیاز است که فاصله هیجانی بین خود و دیگری را حفظ کنیم؛ مثلا جراحی که کودکی را عمل میکند، اگر بخواهد همدلی کند از کارش باز میماند.
تحقیقات نشان میدهد که تقلید، بخشی مهم در تعامل انسانهاست و در سطح ناخودآگاه رخ میدهد. یعنی از حالات چهره افرادی که با آنها ارتباط برقرار میکنیم، صدای آنها، حالتها و حرکاتشان، تقلید میکنیم. اگر با شخصی که اخم میکند صحبت کنیم، احتمالاً اخم هم خواهیمکرد. تقلید به صورت ناخودآگاه، به انسانهای اولیه کمک کرده است تا بتوانند ارتباط برقرار کنند.
در واقع، علوم اعصاب تأیید کرده است که وقتی میبینیم فردی درد دارد، مناطقی که در مغز ما درد را ثبت میکنند، فعال میشوند. مهارت همدلی مانند این است که در کالبد یک نفر دیگر میرویم و آنچه احساس و تجربه میکند را درمییابیم.
مهارت همدلی چیست؟
همدلی یک ویژگی نیست بلکه یک مهارت است که میتواند آموخته شود. همدلی در ارتباط با دیگری معنا پیدا میکند. به گفته فروید، فقط از طریق همدلی است که قادر به درک ابعاد روانی زندگی شخص دیگری هستیم. همدلی فاصله بین ما و دیگران را کاهش میدهد و ارتباط و انسجام اجتماعی را میسر میسازد.
مهارت همدلی هنر گام برداشتن خیالی به چشم شخص دیگر، درک احساسات و دیدگاههای او و استفاده از این درک برای هدایت اقدامات شما است.
انواع مهارت همدلی و ویژگیهای هرکدام
همدلی عاطفی (Affective empathy): شامل توانایی درک احساسات دیگران و پاسخ دادن به شیوه مناسب، به آنهاست. چنین درک عاطفی ممکن است منجر به احساس نگرانی برای حال خوب فرد دیگر شود، یا ممکن است به احساس پریشانی تبدیل شود.
همدلی تنی یا سوماتیک (Somatic empathy): همدلی تنی شامل نوعی واکنش فیزیکی به خاطر آنچه شخص دیگری تجربه میکند، است. افراد گاهی اوقات از نظر جسمی آنچه شخص دیگری احساس میکند را حس میکنند. برای مثال، وقتی میبینید شخصی استرس و اضطراب دارد ممکن است ضربان قلب شما هم بالا برود.
همدلی شناختی (Cognitive empathy): همدلی شناختی یعنی بتوانید افکار شخص دیگر را درک کنید. روانشناسان از آن به عنوان «تئوری ذهن» یاد میکنند (فکر درباره فکر). در مهارت همدلی شناختی ما عواطف و هیجانات فرد مقابل را تشخیص میدهیم اما خود دچار آن نمیشویم.
مهارت همدلی چه کمکی به افراد میکند؟
تقویت مهارت همدلی مزایای بسیاری دارد که تعدادی از آنها را در ادامه نام میبریم:
- همدلی به مقابله با استرس کمک میکند.
- فردی که با دیگران همدلی میکند علاوه بر کسب احترام و محبوبیت در اجتماع و خانواده، اعتماد به نفس بیشتری نیز پیدا میکند.
- احساس مفید بودن میدهد.
- همدلی اجازه میدهد با دیگران روابط اجتماعی برقرار شود. با درک این که دیگران چه احساسی دارند و چه فکری میکنند میتوان واکنش مناسبتری در موقعیتهای اجتماعی نشان داد.
- باعث افزایش سطح اعتماد بین افراد میشود.
- همدلی با دیگران کمک میکند که هیجانهای خود شخص نیز تنظیم شود.
- همدلی باعث رشد رفتارهای داوطلبانه میشود.
عناصر همدلی چیست؟
1. درک دیگران
احتمالا این همان عبارتی است که مردم در پاسخ به سؤال مهارت همدلی چیست میشناسند؛ درک و حس احساسات و دیدگاههای دیگران و توجه جدی و فعالانه و همچنین ابراز نگرانی نسبت به آن. افراد همدل، بهخوبی به صحبتهای دیگران گوش میدهند و همچنین به نشانههای غیرکلامی آنان توجه میکنند و تقریبا بهطور ناخودآگاه، نشانههای ظریف رفتاری انسانها را متوجه میشوند. افراد تلاش میکنند تا دیدگاههای دیگران را درک کنند و نسبت به آنها حساسیت نشان دهند؛ همچنین میتوانند بر اساس درک نیازها و احساسات افراد، به آنها کمک کنند. افراد همدل میدانند که نباید بیپایه و اساس از اشخاص انتقاد کنند، چون جای آنها نبودهاند.
تمام موارد بالا اکتسابی هستند، فقط بهشرط آن که فرد مایل باشد آنها را به دست آورد. برخی از افراد، گیرندههای حسی خود را خاموش میکنند تا مبادا در احساسات دیگران شریک شوند!
2. کمک به دیگران
کمک به دیگران برای رفع نیازها و نگرانیهای آنها در حد توان نیز بخشی از مهارت همدلی است. یکی از مشخصات افرادی که مهارت همدلی دارند، تشویق و ستایش نقاط قوت دیگران، بهمنظور ایجاد انگیزه است. این افراد بازخوردهای سازندهای را برای پیشرفت و بهبود عملکرد به دیگران ارائه میدهند. از ویژگیهای دیگر این افراد، آموزش به دیگران در حد توان، بهمنظور پیشرفتشان است.
3. گرایش به خدمترسانی
این خصوصیت که از عناصر مهارت همدلی بهشمار میرود، در موقعیتهای شغلی بیشتر نمایان میشود. چنین افرادی، خدمترسانی به مشتری را در اولویت خود قرار میدهند و با هدف رضایتمندی و وفاداری مشتری، در جستوجوی راههایی برای بهبود خدماتاند.
4. اعمال تنوع
باید گفت که چنین افرادی توانایی آن را دارند که برای اشخاص فرصتهایی مساوی فراهم کنند و با بهرسمیت شناختن تواناییهای متنوع افراد و تجلیل از آن مهارتها، جایگاههای لازم را به آنان اختصاص دهند. اعمال تنوع به این معنی نیست که با همه یکسان رفتار کنید، بلکه بدین معنی است که متناسب با نیازها و احساسات افراد، با آنها تعامل کنید.
افرادی که این مهارت همدلی را دارند بدون درنظرگرفتن پیشینه دیگران، به آنها احترام میگذارند و این درک را دارند که عملکرد یک تیم متنوع، از یک تیم یکدست و مشابه بهتر است؛ بنابراین، بهعنوان یک قاعده کلی، تنوع را به چشم فرصت میبینند. اشخاصی که در اعمال تنوع خوب هستند، تعصب، نابردباری و کلیشه را زیر سؤال میبرند و فضایی را فراهم میکنند که برای همه محترم است.
5. آگاهی سیاسی در همدلی
در اینجا منظور از سیاست، پاسخگویی به عواطف و احساسات گروهی و درک قدرت ارتباطات است که به همدلی منجر میشود. آگاهی سیاسی میتواند به افراد کمک کند که بهطور مؤثر در روابط سازمانی قرار بگیرند و از موقعیتهایی که افراد دیگر در آنها شکست خوردهاند، آگاه شوند و در نتیجه، از تکرار آن خودداری کنند.
تفاوت مهارت همدلی و همدردی چیست؟
ما اغلب همدردی و همدلی را به جای یکدیگر به کار میبریم، اما در واقع این دو با یکدیگر تفاوت دارند. وقتی شما با فردی دیگر همدردی میکنید ممکن است نسبت به وضعیت او احساس ترحم داشته باشید و این نشان میدهد که بین او و خودتان هنوز فاصله وجود دارد. اما وقتی همدل هستید، علاوه بر اینکه میدانید او چه احساسی دارد، احساسش را درک میکنید و همراه او آن را حس میکنید.
همان طور که وایزگیک مطرح میکند: مهارت همدلی دلالت بر احساس کردن همراه با شخص دیگر دارد نه احساس تأسف برای او. برای مثال، در ارتباط با تفاوت همدلی با همدردی، اگر یکی از دوستانتان سوگ یکی از عزیزانش را تجربه میکند، واکنش مناسب و همدل این است که سعی کنیم خودمان را جای او بگذاریم و متوجه شویم چه احساسی دارد نه این که برای او احساس دلسوزی داشته باشیم.
اما همدردی لزوما برقراری ارتباط عاطفی و هیجانی و فهمیدن طرف مقابل نیست. ما میتوانیم همدردی کنیم بدون این که هیچ درکی از احساسات و افکاری که طرف مقابل دارد، داشته باشیم. به همین خاطر همدردی باعث نمیشود قدمی برای حل درد برداریم.
مهارت همدلی یک قدم جلوتر است، زیرا به معنای این است که ما از وضعیت طرف مقابل آگاهیم و تمام احساسات و تجربیاتش را ما نیز حس و درک میکنیم. بنابراین، همدردی، داشتن احساسات برای دیگری است؛ و همدلی، احساساتِ دیگری را داشتن است.
عوامل موثر بر همدلی کداماند؟
همه در هر شرایطی همدلی را تجربه نمیکنند. ممکن است برخی از افراد به طور طبیعی همدلتر باشند، اما افراد با برخی همدلی بیشتری دارند و با برخی دیگر کمتر. برخی از عوامل مختلفی که در این روند نقش دارند:
- این که فرد چگونه شخص دیگری را درک میکند.
- دیگران چه برداشتی از رفتار خود او دارند.
- این که مردم اوضاع و احوال شخص دیگر را چگونه تفسیر میکنند.
- این که تجارب و انتظارات گذشته در مورد فرد چگونه است.
در ابتداییترین سطح، به نظر میرسد دو عامل اصلی وجود دارد که در توانایی تجربه مهارت همدلی موثر است: ژنتیک و اجتماعی شدن.
والدین ژنهایی را منتقل میکنند که منجر به ساخت شخصیت کلی فرد میشود، از جمله تمایل به همدردی و همدلی. از طرف دیگر، مردم نیز توسط والدین، همسالان و جامعه، اجتماعی میشوند. چگونگی رفتار مردم و همچنین احساس آنها در مورد دیگران، اغلب بازتاب اعتقادات و ارزشهایی است که در سنین پایین به فرد القا شده است.
چه موانعی بر سر راه همدلی کردن وجود دارد؟
افراد گاهی اوقات فاقد مهارت همدلی هستند. علت این موضوع میتواند شامل تعصبات و سوگیریهای شناختی، از دست رفتن صفات انسانی و ویژگی سرزنش قربانی باشد. در ادامه به بررسی این ویژگیها میپردازیم:
تعصبات شناختی
بعضی اوقات نحوه درک افراد از جهان پیرامون تحت تأثیر برخی سوگیریهای شناختی قرار میگیرد. به عنوان مثال، مردم اغلب عدم موفقیت دیگران را به خصوصیات درونیشان نسبت میدهند، درحالی که علت موفق نشدن خود را عوامل خارجی میدانند. این تعصبات میتواند دیدن همه عواملی که در ایجاد یک وضعیت موثر هستند را دشوار کند و باعث میشود افراد نتوانند از منظر دیگری شرایط را ببینند.
ازدسترفتن صفات انسانی
بسیاری افراد قربانی این دام میشوند که تصور میکنند کسانی که با آنها متفاوتند، مانند آنها احساس و رفتار نمیکنند. این امر به ویژه در مواردی که افراد از نظر فیزیکی دور هستند معمولتر است. به عنوان مثال، وقتی آنها گزارشهای مربوط به یک فاجعه یا درگیری در یک سرزمین خارجی را تماشا میکنند، اگر فکر کنند کسانی که رنج میبرند تفاوتهای اساسی با خودشان دارند، ممکن است کمتر احساس همدلی کنند.
سرزنش قربانی
گاهی اوقات وقتی یک شخص تجربه وحشتناکی داشته است، مردم به اشتباه قربانی را مقصر شرایطی که برایش پیش آمده میدانند. به همین دلیل است که اغلب از قربانیان جرائم سوال میشود که چه کارهایی میتوانستند برای جلوگیری از جرم انجام دهند. این گرایش ناشی از نیاز به اعتقاد به این است که جهان مکانی عادلانه است. انگار میخواهند باور کنند که مردم آن چه را که سزاوار آن هستند، به دست میآورند و لیاقت آن چه را که میگیرند دارند. این مسئله آنها را گمراه میکند، بهطوریکه تصور میکنند چنین اتفاقات وحشتناکی هرگز برای آنها رخ نخواهد داد.
زندگی ما با داشتن مهارت همدلی چه تغییری میکند؟
شاید فکر کنید که همدلی فقط برای فرد مقابل ما خوشآیند است، اما این موضوع اشتباه است. همدلی نه تنها باعث میشود که شما فردی دوستداشتنیتر و معتبرتر به حساب بیایید، بلکه باعث میشود که یک درک عمیق شکل بگیرد و فرد مقابل نیز متقابلا برای شنیدن و درک ما بسیار پذیراتر و آمادهتر باشد. همدلی به ما فرصت بیشتری میدهد تا بتوانیم نیازها و ارزشهایمان را به واقعیت تبدیل کنیم. در واقع میشود همدلی را به شکل یک ارتباط عمیق بین دو فرد نیز در نظر گرفت.
انسان میتواند موجودی خودخواه یا متهاجم باشد. یک نگاه به صفحات روزنامه تعداد بسیاری رفتارهای خودخواهانه و نامهربان را نشان میدهد. سوال اینجاست که چرا همه ما در این اقدامات شرکت نداریم؟ چه چیز باعث شده تا ما درد دیگری را حس کنیم و واکنشی نسبت به آن نشان دهیم؟ شاید داشتن مهارت همدلی پاسخ این سوال باشد. آیا شما هم مهارت همدلی دارید و میتوانید با دیگران به راحتی همدلی کنید؟ یا دچار چالش هستید و فکر میکنید نمیتوانید دیگران را درک کنید؟ نظرتان را با ما در میان بگذارید!